دلایل شکست کسب و کارهای کوچک
Why small businesses fail
هفت علت اصلی برای عدم موفقیت یا ناکامی تلاشها در کسب و کارهای کوچک و نوپا (Startup)، وجود دارد:
۱- فقدان استراتژی و برنامه بازاریابی
بسیاری از مشاغل کوچک تصور می کنند که ارائه یک محصول یا خدمت مناسب، داشتن وبسایت و تبلیغات در صفحات زرد، کافی است. هرچند که این کارها در کوتاه مدت موثر است، اما در نهایت رشد فروش متوقف شده و یا کاهش می یابد؛ زیرا آنها در جذب مشتری جدید(و حتی نگهداشت مشتریهای فعلی) ناکام هستند.
کسب و کارها، بدون داشتن استراتژی بازاریابی و برنامه بازاریابی، در مسیر شکست قرار میگیرند، به این دلیل که نمی توانند بازده واقعی هزینههای بازاریابی را نسبت به سرمایهگذاری انجام شده محاسبه کنند و یا از پتانسیل خود برای رشد حداکثری، مطمئن شوند.
۲- عدم تمرکز کافی بر مدیریت دقیق هزینهها
صاحبان کسب و کارهای کوچک، اکثرا بخش زیادی یا تمام توجه خود را برروی فروش، متمرکز می کنند. با رشد کسب و کار(مرحله ابتدایی از چرخه عمر سازمان)، هزینههای کالا و هزینه های سربار افزایش می یابد. چنانچه توجه کافی برروی هزینه ها وجود نداشته باشد، حتی در مرحله رشد هم سود کاهش خواهد یافت.
بنابراین، درک و مدیریت صحیح هزینهها، بخش مهمی از بقای هر کسب و کاری است.
۳- نا کارآمدی کارکنان
بسیاری از صاحبان استارت آپها با رشد تجارت، از عملکرد کارکنان خود ناراضی می شوند. باید دانست که، هر انسان خوبی الزاما همکار خوبی نیست. بنابراین به محض اینکه کسب و کارها به بیش از یک نفر برای انجام امور خود نیازمند شوند، باید یک سیستم مدیریت کارکنان پیشبینی کنند تا این سیستم همگام با پیشرفت تجارت رشد کرده و پشتیبان موفقیت کسب و کار، باشد.
۴- مدیریت جریان نقدی واکنش پذیر
بطور معمول مشاغل کوچک در مرحله رشد، در تلاشند تا جریان نقدی را حفظ کنند. غالبا مطالبات از مشتریان بیشتر از بدهی به تامین کنندگان است، اما در بانک پول کافی برای پرداخت دستمزدها و تامین کنندگان، موجود نیست. بنابراین چرخه برقراری تماس تلفنی با مشتریان برای جمع آوری مطالبات، از یک سو و پاسخ دهی به تامین کنندگان بابت معوقات از سوی دیگر، روزها و هفته ها تکرار می شود. علاوه بر این، تاثیراتی که استخدام منابع انسانی جدید و نیز خرید دارایی های اضافی در جریان نقدینگی ایجاد می کند، مورد توجه قرار نمی گیرد.
واکنش نشان دادن هنگام بروز مسائل مربوط به جریان نقدی، به جای برنامه ریزی برای مدیریت جریان نقدی، مشکلات عدیده ای را ایجاد میکند. صاحب کسب و کار به جای آنکه وقت خود را برای تمرکز بر حفظ و توسعه تجارت خود بکار بگیرد، زمان زیادی را صرف مقابله با تامین کنندگان عصبانی و پیگیری وصول مطالبات از مشتریان میکند.
راه حل، استفاده از سیستم مدیریت جریان نقدی است تا بقای تجارت در معرض خطر قرار نگیرد.
۵- دانش ناکافی صاحبان کسب و کار
استارت آپ ها، تجربه ای در مدیریت یک واحد تجاری ندارند و معمولا به درستی موارد پیش رو را برآورد نمیکنند. نگرش متداول آنها این است که، ما در حین رشد کردن یاد خواهیم گرفت.
آنها بزودی متوجه میشوند که رسیدگی به امور مالی، حقوق و دستمزد، مشکلات منابع انسانی، بازاریابی، رشد و توسعه کسب و کار، گردش پولی و غیره بیش از آن چیزی است که قبلا برآورد کردند و در مدیریت آن ناتوان هستند.
برای مدیریت موفق یک کسب و کار، به دانش و تجربه زیادی نیاز است و اختصاص زمان لازم برای یادگیری همه موارد همراه با پیشبرد امور ممکن نیست و عدم درک صحیح اصول مدیریت، احتمال خطر شکست را بسیار افزایش میدهد.
یافتن یک مربی و مشاور کسب و کار با تجربه برای دریافت راهنمایی و مشاوره در این راه، عدم دانش کافی را جبران می کند و تجارت را در مسیر موفقیت نگه میدارد.
۶- فرایندهای ناکارآمد
معمولا، استقرار فرایندها در یک کسب و کار، از موارد کوچک شروع میشود. مکاتبات و فاکتور فروش مثال خوبی برای این مورد است. با رشد کسب و کار، همه چیز درحال تغییر است و با افزایش حجم کارها، آنچه قبلا در ذهن بود، باید بطور رسمی انجام شود. این را هم باید بدانیم که اقداماتی که در گذشته خوب جواب داده، ممکن است در آینده به همان خوبی نتیجه ندهد.
با رشد کسب و کار، برای اطمینان از حداقل رساندن مشکلات، پیشتیبانی از سرمایه گذاری و رشد، فرایندها باید بازنگری شده و بهبود یابند.
۷- انتخاب رویکرد تاکتیکی بجای رویکرد استراتژیک
بیشتر صاحبان مشاغل کوچک بر مدیریت روزمره فعالیت های خود متمرکز هستند و در مقابل مشکلات ایجاد شده، واکنش نشان میدهند. این کار باعث میشود تا چشم انداز کسب و کار آنها برای یک روز بعد به حالت تعلیق درآید و تصویر بزرگتری را از دست بدهند. آنها با این گونه اقدامات بقای کسب و کار خود را در معرض خطر قرار میدهند.
رویکرد استراتژیک در کسب و کار، منجر به برنامه ریزی برای توسعه و با نگاه واقع بینانه شده و کمک میکند تا برای تصمیم گیری در مواجهه با مسائل بوجود آمده، تمام جنبه ها در کلیه بخشهای سازمان، مورد بررسی قرار گیرد و بقای کسب و کار تضمین شود.
بیشتر صاحبان کسب و کار کوچک، موارد فوق را تشخیص میدهند، اما در عمل به آن ناتوان هستند زیرا:
-
اعتقاد دارند، هیچ فردی(جز خود) مسائل مربوط به کسب و کارشان را درک نمیکند.
-
فکر میکنند، کمک گرفتن به معنی اعتراف به اشتباه و پذیرفتن شکست است.
-
راهنمایی گرفتن را هزینه دانسته و آنرا بهعنوان سرمایه گذاری نمیدانند.
-
تجربیات ناخوشایندی از مشورت گرفتن از سایرین دارند.
این مطلب توسط نوید سیفی(MBA&DBA Graduate)، ترجمه (ویرایش و بازنویسی) شده است.
نحوه انتشار مطلب: ذکر نام نوید سیفی و آدرس سایت www.upseifi.ir .